دانشگاه تهران
مجله ادیان و عرفان
2228-5563
2588-4816
46
2
2013
10
23
امامت از دیدگاه اسماعیلیه و زیدیه
131
146
FA
محسن
پرویش
دانشجوی دکتری تاریخ ایران دانشگاه بینالمللی امام خمینی(ره)- قزوین
mohsen.parvish@yahoo.com
عبدالرفیع
رحیمی
استادیار گروه تاریخ دانشگاه بینالمللی امام خمینی(ره)- قزوین
agabigom@yahoo.com
10.22059/jrm.2013.51111
امامت نخستین مسئلۀ بحثبرانگیز و اختلافآفرین در تاریخ اسلام است که نخستین دستهبندیها و انشعابها را، پس از رحلت پیامبر اکرم (ص)، در میان مسلمانان به وجود آورد. فرقههای اسماعیلیه و زیدیه از مهمترین فرقههای شیعه، بعد از شیعۀ اثنیعشری، به شمار میروند که هنوز حیات سیاسی و اجتماعی دارند، اما دیدگاهشان به مسئلۀ امامت از سدههای نخستین اسلامی شکل گرفته است. یافتههای پژوهشی نشان میدهد که این دو فرقه نخست معتقد به امامت و رهبری اهلبیت پیامبر بودند. اما با گذشت زمان، کسانی جز ایشان را امام و رهبر خویش گرفتند. بدینسبب، زمینههای انحراف در بین آنها کمکم آشکار شد. در این مقاله برآنیم با تکیه بر روش تاریخی، بحث امامت را از دیدگاه دو فرقۀ اسماعیلیه و زیدیه بررسی کنیم.
اسماعیلیه,امام,امامت,زیدیه
https://jrm.ut.ac.ir/article_51111.html
https://jrm.ut.ac.ir/article_51111_8dcd132a9c03c11e80584cc4bcafdb87.pdf
دانشگاه تهران
مجله ادیان و عرفان
2228-5563
2588-4816
46
2
2013
10
23
تحلیل فرآیند تجربۀ عرفانی شیوه ای در کشف بن مایۀ تجربه های عارفان
147
163
FA
علی
جلالی
دانشجوی دکتری زبان و ادبیات فارسی، دانشگاه اصفهان، گرایش ادبیات عرفانی
alijalali110@gmail.com
حسین
آقاحسینی
استاد گروه زبان و ادبیات فارسی، دانشگاه اصفهان
h.aghahosaini@gmail.com
محسن
محمدی فشارکی
دانشیار گروه زبان و ادبیات فارسی، دانشگاه اصفهان
fesharaki311@yahoo.com
سید علی اصغر
میرباقری فرد
استاد گروه زبان و ادبیات فارسی دانشگاه اصفهان
a.mirbagheri@gmail.com
10.22059/jrm.2013.51112
تبیین دقیق بن مایۀ تجربههای عرفانی همواره از اهداف پژوهشگران متون عرفانی بوده است. گاه این تجربهها چنان با باورهای عموم متناقض است که آن را بدون کمترین تحلیل صحیح طرد میکنند و گویندگانش را بر مرکب چوبین تکفیر مینشانند. تحلیل صحیح این تجربهها میسر نخواهد بود، مگر با شناخت زبان عرفانی متون و آشنایی با شیوه های بیان تجربه های بیان ناپذیر عرفانی.<br /> آنچه در تحلیل تجربۀ عرفانی بسیار مؤثر است، تبیین سیر این تجربه است از آغاز شکل گیری در وجود عارف، تا افزودهشدن تحلیلهای ذهنی و زیورهای ادبی بر قامت آن و درنهایت، بیان آشکارای آن. اگر این سیر از پایان به آغاز بررسی شود، بن مایۀ تجربۀ عرفانی عارف آشکار خواهد شد. از این حیث، بررسی تجربیات عرفانی نیازمند روشی است که، در این نوشتار، «مهندسی تجربۀ عرفانی» نامیده میشود.<br /> در جستار حاضر، ارتباط تجربیات عرفانی با حقیقت را تبیین کرده و شیوۀ دستیابی عارف به حقیقت و بیان آن را بررسی میکنیم. سپس، به تحلیل زبان عرفانیِ عباراتی از <em>مقالات</em> شمس تبریزی، با بهره گیری از رویکرد «مهندسی تجربۀ عرفانی»، خواهیم پرداخت.
تمثل حقیقت,حقیقت (بود),مقالات شمس تبریزی,مهندسی تجربۀ عرفانی,نمود
https://jrm.ut.ac.ir/article_51112.html
https://jrm.ut.ac.ir/article_51112_40787c7e87358d66a4dfbcd75620cbef.pdf
دانشگاه تهران
مجله ادیان و عرفان
2228-5563
2588-4816
46
2
2013
10
23
تساهل و مدارا در تصوف اسلامی (براساس متون نثر از آغاز تا پایان سدۀ چهارم قمری)
165
191
FA
مهدی
حیدری
دانشجوی دکتری زبان و ادبیات فارسی دانشگاه تهران
mehdiheidari8@ut.ac.ir
10.22059/jrm.2013.51113
تساهل و مدارا در عرصههای گوناگون و به دلایل مختلفی پدید میآید. گاه، منفعتطلبی موجب مدارا با گروههای متنازع میگردد و گاه، پشتوانة فکری دیگری دارد. در میان برخی عارفان، روحیۀ تساهل و مدارا بهسبب آمیختن قواعد عالم وحدت و کثرت پدید میآید؛ بدین معنی که آنان در عالم وحدت باقی مانده، و خواستهاند که با نگاه وحدتگرایانه به عالم کثرت بنگرند؛ پس، به خلط مراتب و آمیختن قواعد روی آوردهاند. درحقیقت، این گروه وارد اجتماع میشوند، اما میخواهند با قواعد عالم وحدت بازی کنند. جبراندیشی و در عمل° «صلح کل بودن» از جلوههای مهم این نگاه به شمار میرود. در میان تساهلگرایان، گروه دیگری نیز هست که رفتارشان منشأ اعتقادی و فقهی دارد؛ این گروه تحت تأثیر رواج برخی اندیشههای مداراگر در فقه اهلسنت قرار دارند و علت تساهلپیشگی آنان پیروی از فقها در این زمینه است.
گذشته از انگیزههایی که برای رویآوردن به تساهل بیان شد، دستۀ دیگری نیز از این شیوه بهعنوان حربهای اخلاقی و اجتماعی بهره میبرند. این رفتار ناشی از عطوفت وجودی این عارفان است و از این راه مردم را مجذوب خود میسازند؛ پیروان این نگرش با ستمگران نیز تقیه پیش میگیرند تا از آسیبهای بزرگ جلوگیری کنند. در این پژوهش، برآنیم که این نگاههای متفاوت را با تشریح بیشتر مبانی نظری، و بررسی شواهد و نمونههای تاریخی تبیین نماییم.
تساهل,تصوف,صوفیان کثرت,مدارا,نخستین,وحدت
https://jrm.ut.ac.ir/article_51113.html
https://jrm.ut.ac.ir/article_51113_00b82f63cbe93c2a86fa0ed5130fc6a7.pdf
دانشگاه تهران
مجله ادیان و عرفان
2228-5563
2588-4816
46
2
2013
10
23
«مایههای عرفانی در قصاید سعدی و مقایسۀ آن با مصیبتنامۀ عطّار»
193
220
FA
احمد
غنی پور ملکشاه
دانشیار گروه زبان و ادبیات فارسی دانشگاه مازندران
a.ghanipour@umz.ac.ir
سبیکه
اسفندیار
دانشجوی دورۀ دکتری رشتة زبان و ادبیات فارسی دانشگاه سیستان و بلوچستان
xeizaran@yahoo.com
10.22059/jrm.2013.51114
یکی از عرصههای شعری که شیخ سعدی در آن همچون <em>بوستان</em>، اثری ادبی ـ تعلیمی خلق کرده، قصیده است. اگرچه <em>قصاید</em> سعدی چونان <em>غزلیات</em> او گسترده نیست و با ستایش شاهان زمانه آمیخته است، میتوان روح تعالیم و آموزههای اخلاقی را در آن دید و با تأمل در بیتها، حتی به مفاهیمی عرفانی دست یافت که اتفاقاً مورد ستایش و تأکید خود شاعر هم است. سعدی در ضمن مدح، گاه مستقیم و گاه غیرمستقیم، به مضامین و لوازم عرفان اشاره میکند و در بیشتر قصایدش، یک یا چند مفهوم عرفانی را بیان میدارد. او همانند شاعران عارفمَسلک، اصالت حقیقی را از آنِ معنی، و عزت را «در طریق حق بودن» میخواند. نیز، به مضامین و مفاهیمی توجه کرده است که در اثر عرفانی <em>مصیبتنامه</em> جزء عوامل محوری طریقت محسوب میشوند، مانند: جهد و عنایت، اصالت معنا دربرابر صورت، لزوم دردمندی کل کائنات در طلب معشوق الهی، پایداری بر سختیهای راه عشق در مقام صبر، بیقراری در فراق معشوق در مقام بیصبری، تقابل عقل و دل، و نیز توجه به بار معنایی واژۀ «جان» بهعنوان کلمهای کلیدی در آثار عرفانی. در این مقاله، سعی شده است که جنبههای عرفانی <em>قصاید</em> سعدی در نگاهی تطبیقی با <em>مصیبتنامه</em>، بهعنوان اثری سترگ در ادبیات عرفانی، تبیین و بررسی شود.
ادبیات عرفانی,سعدی,عرفان اسلامی,عطار,قصاید,مصیبتنامه
https://jrm.ut.ac.ir/article_51114.html
https://jrm.ut.ac.ir/article_51114_35d1e681cc49dae72d67caf31345a782.pdf
دانشگاه تهران
مجله ادیان و عرفان
2228-5563
2588-4816
46
2
2013
10
23
جایگاه انگارۀ دین در نظام فلسفی هگل
221
241
FA
محمدهادی
فاضلی
کارشناس ارشد فلسفۀ دین دانشگاه تهران
hadifazeli@yahoo.com
محمدرضا
بیات
0000-0002-2900-860X
استادیار گروه فلسفۀ دین دانشگاه تهران
mz.bayat@gmail.com
10.22059/jrm.2013.51115
هگل دیدگاهی تاریخی دربارۀ دین و سیر تکامل آن دارد. این سیر با حرکت روح از نازلترین مرتبه آغاز میشود و تا رسیدن به عالیترین جایگاه -روح مطلق- ادامه مییابد؛ روح آدمی با گذار از هنر، به دین میرسد و سپس، بهسوی عقلانیت محض حرکت میکند. در این مقاله، در پی آنیم تا نخست، به شیوهای توصیفی، معانی متفاوت مورد نظر هگل از انگارة دین را، در دورههای مختلف فکری وی، بیان کنیم؛ سپس، به پدیدارشناسیِ تاریخیِ این انگاره از دید وی خواهیم پرداخت. هگل معتقد است که انگارۀ دین ماهیت دوگانهای دارد: ازیکسو، متشکل از امر حسی- هنری و ازسویدیگر، دارای وجهی مفهومی-فلسفی است؛ براساس همین نگرش، انگارۀ دین را بهعنوان یک حد وسط منحصربهفرد، نسبت به دیگر واسطها، در سیر تکامل روح تبیین میکنیم. علاوه بر این، از تأثیر صورت سهگانة اقانیم مسیحی بر تلقیِ دیالکتیکیِ هگل از سیر تاریخیِ روح یاد خواهد شد، بهمثابۀ امری که خوانشهای متفاوت و گاه متضاد از فلسفۀ هگل به دست میدهد.
اقنوم های سه گانه,دین شناسیِ هگل,مسیحیت و فلسفه هگل,فلسفۀ دین
https://jrm.ut.ac.ir/article_51115.html
https://jrm.ut.ac.ir/article_51115_b560351c3a21a278a10f5d2bd0784b46.pdf
دانشگاه تهران
مجله ادیان و عرفان
2228-5563
2588-4816
46
2
2013
10
23
بررسی تطبیقی و تحلیلی تأویلهای عرفانی نجمالدین رازی و نظّام نیشابوری
243
276
FA
محسن
قاسمپور
دانشیار گروه علوم قرآن و حدیث دانشگاه کاشان
m.qasempour@atu.ac.ir
ابوطالب
مختاری هاشم آباد
دانشجوی دکتری علوم قرآن و حدیث دانشگاه کاشان
tahamokhtary@gmail.com
10.22059/jrm.2013.51116
عرفا و صوفیه به تأویل و باطن قرآن توجهبسیار کردهاند. از این رهگذر، برداشتهای ویژهای از آیات قرآن دارند و مبانی نظری و سیروسلوک عرفانی خود را با آن سنجیدهاند. ازجمله، نظّام نیشابوری -ادیب و عارف سدۀ هشتم یا نهم قمری- در <em>غرائبالقرآن و رغائبالفرقان</em> آیاتی از قرآن را، پس از تفسیر، تأویل کرده است؛ گرچه در این کتاب، او از مبانی اعتقادی و روش «تأویلات نجمیه» اثر پذیرفته که نجمالدین رازی نگاشته است، عارف نامی سدۀ هفتم که به دایه شهرت داشت. نیشابوری خود نیز به این اثرپذیری اشاره میکند و میگوید تأویلهایی را از میان گفتههای رازی انتخاب کرده است که به امکان «جمع» نزدیکتر باشد، تأویلهایی که در آن جنبههای ظاهری و باطنی آیات قران، هر دو، در نظر گرفته شدهاست. او نوشتههای رازی را با روشهای گوناگون تلخیص میکرد، تغییرات ادبی یا محتوایی در آن میداد و گاه، مطالبی را بدان میافزود. وی آیاتی را از دیدگاه خود تأویل کرده است، اما حتی این تفسیرهای مستقل هم در چارچوب مبانی و روش تأویلی عارفانی مانند نجمالدین رازی قابل ارزیابی است. نیشابوری با ادبیات عرب بهخوبی آشنا بود و ذوق عرفانی بسیاری داشت. بدینترتیب، بررسی تطبیقی تأویل در آثار این دو دانشور میتواند نگرشی تازه به گفتههای آنان به وجود آورد؛ در این مقاله، با روشی توصیفی وتحلیلی، این تأویلها را بررسی کردهایم.
تأویل اشاری,تأویل عرفانی,نجمالدین رازی,نظّام نیشابوری
https://jrm.ut.ac.ir/article_51116.html
https://jrm.ut.ac.ir/article_51116_b063dd8e287af45c8eb1b1d0e22724b9.pdf
دانشگاه تهران
مجله ادیان و عرفان
2228-5563
2588-4816
46
2
2013
10
23
فرجام شناسی عرفانی در اندیشه و آثار ابوالمجد سنایی غزنوی
277
299
FA
مرضیه
کسرائی فر
کارشناس ارشد گروه ادیان و عرفان دانشگاه تهران
kasraeifar2@yahoo.com
حسن
ابراهیمی
استادیار گروه فلسفه و کلام اسلامی، دانشگاه تهران
ebrahim@ut.ac.ir
10.22059/jrm.2013.51117
معاد و چگونگی زندگی پس از مرگ از مسائل پیچیده و شگرفی است که ادیان مختلف و مکاتب گوناگون کلامی، فلسفی و عرفانی -هریک بهگونهای- به آن پرداخته، و کوشیدهاند تا پرسشهای بشر دربارۀ آن را پاسخ گویند. در این میان، عرفا جایگاهی ویژه و مهم دارند، زیرا معاد را با بیان تجارب خویش توصیف میکنند. ازجمله عارفانی که به این مسئله توجه بسیار داشته، ابوالمجد مجدودبنآدم سنایی غزنوی، شاعر و عارف نامی سدۀ پنجم، است. او نهایت زندگی و مرگ -زادهشدن و پس، رخت از عالم کون و فساد بربستن- را معاد و حیات واپسین میداند و بدینسبب، بر گذر از این سرا و حرکت بهسوی قرارگاه معاد تأکید میکند. <br /> سنایی در انسانشناسی خود به جوهر قدسی یا همان نفس ناطقۀ مجرد، در کنار کالبد جسمانی، عقیده دارد و برایناساس، معاد را جسمانی– روحانی ترسیم میکند. او تجرد و بقای نفس ناطقه را همانند حکما و متکلمان و بهشیوۀ استدلالی اثبات نمیکند، و حقیقت و کیفیت معاد را بهروش اهل نظر و استدلال صورتبندی نمینماید؛ اما، به مبانی انسانشناسانه و معادشناسانۀ حکمی عصر خویش پایبند است و براساس این مبانی، دیدگاه خود را دربارۀ معاد و احوال انسان در حیات واپسین بیان میکند. تأکید بر این نکته از آن رو ضروری مینماید که بدانیم سنایی نه دغدغههای انسانشناسی و معادشناسی اهل نظر را دارد، و نه معادشناسی او یکسر معاد شرعی است؛ بلکه براساس انسانشناسی حکمی عصر خود، معاد شرعی را از آینۀ سیروسلوک عارفانه و معاد روحانی و عرفانی مینگرد. برایناساس، معاد در آثار سنایی امری نیست که صرفا پس از مرگ جسمانی و در وقت معلوم قیامت روی دهد، بلکه مسیری است که در طی آن انسان، ازنظر جسم و روح، پیوسته تغییر میکند و کامل میگردد. به بیان دیگر، گذر از این مسیر مراحلی دارد که در سلوک عرفانی اسلام در قالب این چهار مرتبه بیان میشود: پاکی از رذایل و تطهیر ظاهر، تهذیب باطن و تزکیۀ قلب از ملکات ناپسند، روشنایی قلب با نور صفات و ملکات پسندیده و در آخر، فنای نفس و استغراق در ذات و صفات الهی. وی ماهیت دوزخ و بهشت و نیز سعادت و شقاوت انسان را بر همین اساس تبیین و تفسیر می کند. <br /> ازاینرو پس از پارهای مقدمات، در این پژوهش ابتدا دیدگاه انسانشناسانه و سپس، اندیشۀ سنایی درباب معاد و فرجام انسانی، بهشیوهای که بیان شد، بررسی میشود.
سنایی,معادشناسی,بهشت,دوزخ,سعادت و شقاوت,تجسم عمل
https://jrm.ut.ac.ir/article_51117.html
https://jrm.ut.ac.ir/article_51117_3abef036f339ef7c7cbadef7fdd45e12.pdf
دانشگاه تهران
مجله ادیان و عرفان
2228-5563
2588-4816
46
2
2013
10
23
چکیده های انگلیسی
1
7
FA
10.22059/jrm.2013.51703
https://jrm.ut.ac.ir/article_51703.html
https://jrm.ut.ac.ir/article_51703_eff56ebfad22e35662ad359a393f282b.pdf