دیدگاه کلامی مولوی با دیدگاه عرفانی او در باب جبر تفاوت دارد. او از منتقدان جبر کلامی، و از مدافعان جبر عرفانی است. مولوی دیدگاه اهل جبر نکوهیده را، به دلیل نتایج نامطلوب دنیوی و اخروی آن، نمیپذیرد ولی جبر در مفهوم عرفانی رضا و معیّت با حق و توحید افعالی را قبول دارد. نفسپرستی، دنیاگرایی و حقیقتستیزی را از دلایل نقد و ردّ جبر نکوهش شدهی اهل جبر، و خداگرایی، حقیقتطلبی و نفسستیزی را از دلایل حقانیّت جبر عرفانی برمیشمارد. تفسیر و رفتار غلط اهل جبر، مفهوم جبرعامیانه را زشت، ولی تفسیر و رفتار درست عاشقان خدا، جبر عاشقانه را پذیرفتنی ساخته است. از نظر مولوی قدرت عشق با فانی ساختن عاشق در وجود معشوق، ارادهی عاشق را با اراده ی معشوق را یکی میگرداند و عاشق را به مقام رضا و معیّت با حق میرساند و این همان مفهوم جبر ستودهی عارفانه است.