بررسی لوگوس/کلمه در مجادله‌های کلامی مسیحیان و مسلمانان در سده های نخستین قمری

نویسندگان

1 دانشگاه فردوسی مشهد،استادیار

2 دانشگاه آزاد اسلامی واحد علوم تحقیقات تهران،دانشجوی دکتری

چکیده

«لوگوس» (Logos) درازنای تاریخ در فرهنگها و مکتبهای فلسفی و برخی از دینها از اهمیت بسیاری برخوردار بوده است. این مفهوم در فلسفه‌ی یونان باستان، یهودیت و مسیحیت به گونه‌ای برجسته به چشم می‌خورد. در مسیحیت، عیسی(ع) با «لوگوس» یکی گرفته شده، از سوی دیگر، در اسلام (در قرآن) نیز عیسی کلمه‌ی خداوند نامیده شده است. این مسأله همواره در روابط مسیحیان و مسلمانان به‌ویژه در مجادله‌های کلامی مناقشه‌برانگیز بوده است؛ چرا که از یک سو بزرگان مسیحیت شرقی مثل یوحنای دمشقی باور داشتند که کلمه نامیده شدن عیسی(ع) در قرآن همچون لوگوس بودن وی در انجیل یوحنا، دال بر ازلی و الوهی بودن او است. از سوی دیگر، متکلمان مسلمان همواره با تأکید بر قرآن، کلمه را به معنای «کن» قلمداد و هرگونه الوهیت و ازلیت را از وی سلب می-کردند. همین فرآیند تا سده‌های بعدی نیز ادامه یافت، به گونه‌ای که قاضی عبدالجبار معتزلی در سده‌ی پنجم قمری، همان دیدگاه پیشین قبلی را درباره ی «کلمه» برگرفته است. افزون‌بر این، درباب کلمه نامیده شدن عیسی در قرآن از دیرباز میان پژوهشگران جای گفتگو بوده است. برخی پژوهشگران آن را همانند باور نسطوریان درباره ی لوگوس و حتی برگرفته از نسطوریه دانسته‌اند و برخی دیگر آن را مانند باور ابیونی‌ها قلمداد کرده اند. اما با بررسی منابع و مجادله‌های معتبر سده‌های نخستین قمری چنین برمی آید که کلمه در آیه‌های مسیح-شناختی، بدون هیچ قصد و غرضی به کار رفته است و به دیگر سخن، برگرفته از نسطوریه نیست.

کلیدواژه‌ها