نینیان اسمارت با عدول از برخی عناصر مهم پدیدارشناسی دین سنتی، پدیدارشناسی دین پویا یا به تعبیر دیگر، روش تاریخی ـ تطبیقی را مطرح میکند که دغدغهی اصلی آن، توجه به تحولات پدیدارهای دینی در بستر تاریخ است. او معتقد است در دینپژوهی و فلسفهی دین معاصر عمدتاً دو اشتباه وجود دارد: اشتباه اول، ترسیم خطی مشخص پیرامون دین و ادیان در میان کلیت جهانبینیهاست و دوم این که به میزان کمی با ادیان (موجود) سر و کار دارند و به عبارتی از لحاظ فرهنگی قبیلهایند. همچنین از نظر او، صرف توجه به ادیان سنتی برای تبیین پدیدهی دین، مانع از ارائهی تبیینی واقعی از دین و حتی کل واقعیت زندگی بشری خواهد شد. از اینرو، اسمارت برآنست که باید قلمرو مطالعات دینی را به حوزهی تحلیل جهانبینیها گسترش داد. وی تحلیل جهانبینیها را قلب دینشناسی خود میداند و سایر عناصر نظریهاش، از جمله دین جهانی را کاملاً در ارتباط تام با آن تعریف میکند، اما سرانجام در بیان ماهیت دین و جهانبینی، که مفاهیم اصلی نظریهاش هستند، سردرگم است و دقیقاً مشخص نمیکند که دین مساوی جهانبینی است، خاصتر از آن است یا رابطهی دیگری با آن دارد.