هگل دیدگاهی تاریخی دربارۀ دین و سیر تکامل آن دارد. این سیر با حرکت روح از نازلترین مرتبه آغاز میشود و تا رسیدن به عالیترین جایگاه -روح مطلق- ادامه مییابد؛ روح آدمی با گذار از هنر، به دین میرسد و سپس، بهسوی عقلانیت محض حرکت میکند. در این مقاله، در پی آنیم تا نخست، به شیوهای توصیفی، معانی متفاوت مورد نظر هگل از انگارة دین را، در دورههای مختلف فکری وی، بیان کنیم؛ سپس، به پدیدارشناسیِ تاریخیِ این انگاره از دید وی خواهیم پرداخت. هگل معتقد است که انگارۀ دین ماهیت دوگانهای دارد: ازیکسو، متشکل از امر حسی- هنری و ازسویدیگر، دارای وجهی مفهومی-فلسفی است؛ براساس همین نگرش، انگارۀ دین را بهعنوان یک حد وسط منحصربهفرد، نسبت به دیگر واسطها، در سیر تکامل روح تبیین میکنیم. علاوه بر این، از تأثیر صورت سهگانة اقانیم مسیحی بر تلقیِ دیالکتیکیِ هگل از سیر تاریخیِ روح یاد خواهد شد، بهمثابۀ امری که خوانشهای متفاوت و گاه متضاد از فلسفۀ هگل به دست میدهد.