عرفا و صوفیه به تأویل و باطن قرآن توجهبسیار کردهاند. از این رهگذر، برداشتهای ویژهای از آیات قرآن دارند و مبانی نظری و سیروسلوک عرفانی خود را با آن سنجیدهاند. ازجمله، نظّام نیشابوری -ادیب و عارف سدۀ هشتم یا نهم قمری- در غرائبالقرآن و رغائبالفرقان آیاتی از قرآن را، پس از تفسیر، تأویل کرده است؛ گرچه در این کتاب، او از مبانی اعتقادی و روش «تأویلات نجمیه» اثر پذیرفته که نجمالدین رازی نگاشته است، عارف نامی سدۀ هفتم که به دایه شهرت داشت. نیشابوری خود نیز به این اثرپذیری اشاره میکند و میگوید تأویلهایی را از میان گفتههای رازی انتخاب کرده است که به امکان «جمع» نزدیکتر باشد، تأویلهایی که در آن جنبههای ظاهری و باطنی آیات قران، هر دو، در نظر گرفته شدهاست. او نوشتههای رازی را با روشهای گوناگون تلخیص میکرد، تغییرات ادبی یا محتوایی در آن میداد و گاه، مطالبی را بدان میافزود. وی آیاتی را از دیدگاه خود تأویل کرده است، اما حتی این تفسیرهای مستقل هم در چارچوب مبانی و روش تأویلی عارفانی مانند نجمالدین رازی قابل ارزیابی است. نیشابوری با ادبیات عرب بهخوبی آشنا بود و ذوق عرفانی بسیاری داشت. بدینترتیب، بررسی تطبیقی تأویل در آثار این دو دانشور میتواند نگرشی تازه به گفتههای آنان به وجود آورد؛ در این مقاله، با روشی توصیفی وتحلیلی، این تأویلها را بررسی کردهایم.