ترزا آویلایی (1515-1582م)، نظریۀ دژ درون (عمارتهای هفتگانه) را در زمینۀ سلوک بهسوی خدا و نیلِ به وصال او مطرح کردهاست. ازآنجاکه ترزا یک نظریهپرداز کلاسیک نیست، این سؤال پیش میآید که او در ارائه این نظریه، تا چه اندازه تحت تأثیر هخالوت (تالارهای هفتگانه برای رسیدن به شهود خدا) بودهاست؟ فرضیۀ این مقاله، اثرپذیری ترزا از هخالوت است و بهاستناد شواهد کافی، روشن میشود که ترزا در ارائه نظریه دژ درون، در ساختار، کاربست مفاهیم و اصطلاحات، در تأکید بر نقش نیایش در رسیدن به وصال و پشتسر گذاشتن موانع وصال، بهطور مکرر به عهد عتیق، بهویژه کتاب حزقیال بهعنوان یکی از منابع هخالوت، رجوع داشته و در نتیجه، از هخالوت اثر پذیرفتهاست. مقایسه هفتعمارت و هفتتالار، مشابهتهای معناداری را نشان میدهد که همگی دلالت دارند بر اثرپذیری ترزا از هخالوت در ارائه نظریه دژ درون. هم عمارتها و هم تالارها، شهود وحدت و وحدت شهود را هدفگذاری کردهاند، با این تفاوت که شهود را ترزا به وصال پیوند میدهد و هخالوت به دیدار. البته اینها بهمعنای آن نیستند که ترزا بر خوانش و مطالعه هخالوت تسلط داشته، بلکه او از ادبیات رایج عرفانی آویلا بهره برده که خود حاوی این اندیشهها و آموزهها بودهاست.